پیمان گرگ و گوسفند
افسانهای برای تأمل
پیمان گرگ و گوسفند
روزی گرگها برای گوسفندان نامه نوشتند که «بیایید با هم صلح و سازش کنیم». در این میان، بزرگترین دشمن و مانع، سگهای گله بودند. گرگها یادآور شدند شرط سازش با ما این است که سگها را از گله برانید و بدون چوپان باشید. آنها یادآور شدند زمانی که گرگ و گوسفند صلح کنند دیگر چه نیازی به سگ و چوپان؟!
گوسفندان بدون مشورت با چوپان و سگ گله و فقط در گفتوگو با همدیگر بهترین دوستان و محافظانشان را از خود راندند. با گرگها صلح کردند و قرارداد آشتی نوشتند!
از آن روز به بعد گرگها هیچ سختی و مشکلی برای شکار گوسفندان نداشتند؛ نه سگی بود که آنها را براند و نه چوپانی که تعدادشان را بشمارد. برای گرگها فرقی نمیکرد کدام گوسفند شیرده است، کدام تازه زاییده است، کدام برای پروار است! همه گوسفندان مجبور بودند به جوخه مرگ گرگها سلام بدهند!
▪️هیچوقت محافظان خود را از خود نرانید. این حیله و مکر دشمن و رقیب است که دوستانتان را دشمن و شما را نسبت به خادمانتان بدبین کند.

